جمله بلاگ*جملات ناب*سخنان ناب آموزنده,سخن بزرگان

جمله بلاگ*جملات ناب*سخنان ناب آموزنده,سخن بزرگان,سخنان بزرگان

جمله بلاگ*جملات ناب*سخنان ناب آموزنده,سخن بزرگان

جمله بلاگ*جملات ناب*سخنان ناب آموزنده,سخن بزرگان,سخنان بزرگان

زندان شب یلدا از هوشنگ ابتهاج

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۳۷ ب.ظ

زندان شب یلدا


چند این شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم


وین آتش خندان را با صبح برانگیزم


گر سوختنم باید افروختنم باید


ای عشق یزن در من کز شعله نپرهیزم


صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد


تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم


چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان


صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم


برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش


وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم


چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم


چون خشم رخ افزود در صاعقه آویزم


ای سایه! سحر خیزان دلواپس خورشیدند


زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی